مشت ناگهانی داستان دختری به بنام بیبی دال (امیلی براوینگ) است. فیلم با نمایی از این دختر که پشت پنجره ی باران زده نشسته است آغاز می شود. بیبی دال یک ناپدری بسیار بدجنس دارد که او را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. در بین همین دعواها، بیبی دال با اسلحه به پدرخوانده اش شلیک می کند، اما هیچ آسیبی به پدر خوانده اش نمی رسد. بعد از این اتفاق پدر خوانده خبیث تصمیم می گیرد بیبی دال را به تیمارستانی که «خانه لنوکس» نام دارد و مختص بیماران روانی است ببرد. دال خودش را در خانه ی فسادی می بیند که در آن اسیر شده است. او هر روز در آنجا مجبور است کارهای طاقت فرسایی مانند تی کشیدن زمین و آشپزی و …

"والتر وید" کارمند ساده اف بی آی است که سازمان نقشه ای برای ترور او را آشکار میکند.گروهی از آدمکشهای خطرناک توسط مردی مرموز استخدام شده اند تا با کشتن او جایزه بزرگی بدست بیاورند...

در سال 1985 متفاوت با واقعیت، ابرقهرمانان در میان مردم وجود دارند. قاتل یکی از ابرقهرمانان سابق، رورشاک را به دنبال رد خود می کشد و در این بین چیزی را فاش می کند که می تواند سرنوشت دنیا را متفاوت با چیزی که ما میشناسیم رقم بزند.

«کیمبرلی کورمان جان عده ای را ازتصادف مهیبی در بزرگراه نجات میدهد او در پاسخ به سوالات پلیس میگوید این اتفاق را پیش از وقوع دیده است این حرفهای او همه را به یاد پرواز 180 می اندازد وهمه وحشت میکنند...

«جری بلک» (نیکلسن)، کارآگاه پلیس کهنه کاری است که در شهر کوچکی در نوادا زندگی می کند. درست در روز بازنشستگی اش، مأموریت ناخوش آیندی به او واگذار می شود: دختری هفت ساله به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده و «جری» باید به بررسی محل قتل بپردازد و سپس آن خبر دردناک را به اطلاع پدر و مادر دختر برساند.

یک مرد بیکار که مدتی آمده تا همراه والدینش و برادر کوچکترش «فردی» زندگی کند. زمانیکه والدینش از او می خواهند خانه آن ها را ترک کند، او شایعه ای را پخش می کند که پدرش از برادر کوچکترش فردی، سوء استفاده می کند...

زنی افسرده با یک جوان سرحال و شاداب آشنا میشود و این دو تصمیم میگیرند تمام کشور را با هم سفر کنند و ...

یوتا، سال 1957. «کارولاین وولف» (بارکین)، زنی تنگدست و مطلقه، همراه با پسرش، «توبی» (دی کاپریو) برای امرار معاش امریکا را زیر پا می گذارند. وقتی کوشش هایش به جایی نمی رسد، با «دوایت هنسن» (دنیرو)، مردی ظاهرا مهربان و زیادی رمانتیک ازدواج می کند. اما «دوایت» مردی مستبد از کار در می آید که مدام با «توبی» دعوا دارد...

داستان این سریال در دوران قدیمی انگلستان اتفاق می افتد، جایی که د..خ..ت..ر جوان انگلیسی آلیس با بازی Sophie Lowe درمورد دنیای متفاوت صحبت می کند، جای در آن سوی کلاه خرگوشی، که پر از عجایبی هم چون گربه ی نامرئی، هزارپای قلیان به دست است و او درمورد هزاران ماجرایی که در این سرزمین داشته صحبت می کند.پزشکان که متوجه حرف های غیر معمول آلیس می شوند در ابتدا فرض می کنند که او دیوانه شده و برای درمانش از داروهایی استفاده می کنند که باعث می شود همه چیز را فراموش کند. آلیس هم با روی باز از این درمان استقبال می کند تا بتواند خاطرات گذشته به خصوص یاد و خاطره ی عشق گم شده اش Cyrus (با بازی Peter Gadiot) را به دست فراموشی بسپارد و...

در بررسی های پلیس در قتل یک دختر جوان ماموران تحقیق سرنخ های متفاوتی را در سه داستان بهم پیوسته قید کردند ...