جف تالی که در اداره پلیس لس آنجلس مامور رسیدگی به موارد گروگان گیری است در دو ماموریت اخیرش با شکست مواجه شده و بنابراین از رئیسش می خواهد تا او را به محل آرام تری منتقل کند. بنابراین جف به اتفاق همسر و دخترش به یک شهرک دورافتاده می روند تا او در آنجا بعنوان رئیس پلیس مشغول بکار شود. روزی سه نفر به منزل یکی از ثروتمندان شهر به اسم والتر اسمیت حمله کرده و دختر و پسر او را گروگان می گیرند بنابراین تمام ماموران پلیس شهرک در صحنه حضور می یابند. جف ابتدا تصمیم می گیرد در موضوع دخالتی نکرده و مسئولیت را به دیگران بسپارد اما پس از مدتی در می یابد همسر و دختر خودش هم در جای دیگری گروگان گرفته شده اند و گروگان گیران خواهان یک دیسک هستند که در خانه اسمیت است. آنها از جف می خواهند که هر طور شده این دیسک را بدست آورده و به آنها بدهد...

«بک» شکارچی آدمی است که برای صاف کردن قرضش راهی جنگلهای آمازون می شود تا کسی را دستگیر کند. وی متوجه می شود که شکار او آن آدم بدی نیست که به او می گفتند؛ او «تراویس» است، باستانشناسی که به دنبال مجسمه ای می گردد. راک و تراویس باهم قرار می گذارند تا این مجسمه ارزشمند را پیدا کنند …

«دیلن» (باریمور)، «ناتالی» (دیاز) و «الکس» (لیو)، یک بار دیگر به دفتر رئیس شان، «چارلی» (صدای جان فورسایت) فراخوانده می شوند و در جریان تازه ترین مأموریت شان قرار می گیرند: پیدا کردن یک جفت انگشتر که حاوی اطلاعاتی طبقه بندی شده هستند…

جک رایان (بن افلاک) تحلیل گر سازمان سیا باید به فکر خنثی کردن برنامه های یک فرقه تروریستی باشد که می خواهند یک بمب اتمی را در یک استادیوم فوتبال منفجر کنند، هدف آنها این هست که روسیه و امریکا وارد یک جنگ تمام عیار اتمی بشوند...

دو سارق بانک، «جو» (ویلیس) و «تری (تورنتن)، به طور اتفاقی با زن سرخورده ی خانه دار، «کیت ویلر» (بلانشت) برخورد می کنند و هر دو به او دل می بازند...

یک شاهد فدرال فرار می کند و تیمی از مأمورین دولتی او را ردیابی می کنند ...

ارتش روم به رهبری ژنرال ماکسیموس بر آخرین گروه بربرها غلبه می‌کند و روم را نجات می‌دهد. امپراتور مارکوس اورلیوس در بستر مرگ بدون توجه به پسر مکارش کومودوس از ماکسیموس می‌خواهد تا زمام امور را بدست گیرد و یک جمهوری مستقل پدید آورد کومودوس پدر را به قتل می‌رساند و دستور اعدام ماکسیموس و خانواده او را در اسپانیا صادر می‌کند. ماکسیموس از مرگ می‌گریزد اما …

در سال 922 میلادی سفیری عرب از زادگاه خودش تبعید می شود و با گروهی از شوالیه های اسکاندیناوی آشنا می شود.او متوجه می شود سرنوشتش پیوستن به گروه است و...

بعد از سقوط یک هواپیما در جنگلی در آفریقا ، پسری به نام «جرج» در میان قبیله ی بوکووو گم می شود ، تا اینکه میمون سخن گوی انسان نمایی ، به نام «ایپ» او را نجات می دهد و بزرگش می کند. «جرج» (فریزر) تبدیل به مردی قوی و سرزنده و خوش قلب می شود . مدتی بعد «جرج» با «اورسلا استن هوپ» ، زنی که از سن فرانسیسکو به بوکووو آمده و گم شده آشنا می شود ...

مردی "بربری" به نام "کال" به طور غیر منتظره ای پس از اینکه پادشاه قدیمی کشته می شود تاج و تخش به دست می آورد و پادشاه سرزمین می شود و ...