ری و روست برادرانی هستند که در اصلاحاتی پرورش یافته اند ، آموخته شده اند که زنده بمانند و یاد گرفته اند که به هیچ کس اعتماد نکنند.

امیلی جانسون، دوست پسرش بابی و دوستانشان، کلر و جود، فارغ التحصیلان اخیر کالج هستند که در حال رانندگی در کراس کانتری هستند و قبل از اینکه با دنیای "واقعی" روبرو شوند، آخرین تعطیلات را با هم می گذرانند. یک تصادف باعث زخمی شدن آنها می شود و در جاده ای تنها در لوئیزیانا گیر می افتند. وقتی آمبولانس می رسد، آنها را به بیمارستان می برد.

این سریال ماجرای زندگی دو برادر است که در کودکی طی حادثه وحشتناکی مادر خود را از دست داده و پدرشان را هم گم کرده اند. حالا که به دو جوان رعنای معاصر تبدیل شده اند و شهر به شهر دنبال پدرشان می گردند. آن دو در مسیرشان مرتب با حوادث فراواقعی روبرو می شوند که هیچ توضیح علمی ندارند. این دو باید بر تمام دشمنان – اعم از ارواح و اجنه و شیاطین و قاتلان روانی و دیوانه های گوش به فرمان اهریمن – فائق آیند و خیر و سلامت و نیکی را حفظ نمایند...

بعد از به قتل رسید بهترین دوستش و خلع پدرش از سمت کلانتر، ورونیکا مارس تمام عمر خود را صرف کشف و پرده برداری از اصرار مرموز شهر Neptune میکند.