یک دانشجوی سال اول کالج نسبت به صاحب قبلی لپ تاپ خود وسواس پیدا می کند...

داستان فسلم درباره‌ی گروهی از کهنه سربازان جنگ می‌باشد که باید از یک پست محلی و همچنین یک نوجوان بی‌گناه در برابر یک فروشنده مواد مخدر و ارتش او دفاع کنند و …

دو خواهر کم سن و سال برای سپری کردن کریسمس ناچار هستند به خانه پدربزرگ و مادربزرگشان بروند ولی...

در بحبوحه ی دهه پنجاه میلادی در شبی سرنوشت ساز در نیو مکزیکو، یک اوپراتور صفحه کلید برق به نام فی و یک دی جی به نام اورت، فرکانس صدای عجیبی را کشف می کنند. که ممکن است این فرکانس صدا برای همیشه شهر و آینده ی آن ها را تغییر دهد.

نوجوانی که مورد آزار واقع شده به یک مدرسه اصلاحات فرستاده میشود که در آن او به طور تصادفی روح یک دختر را احضار میکند، که خود او یک قربانی بوده که مورد آزار و اذیت قرار گرفته ...

رامونا و بیزس نام دو خواهر خانواده “کواِمبی” است. رامونا (جویی کینگ) دختر کوچکتر خانواده است و از اینکه به او کم توجهی می شود ناراحت است ولی سعی دارد تا خودی نشان دهد ، او که بچه ای باهوش و ماجراجو است تلاش می کند تا با همکاری خواهرش ، “بیزس” (سلینا گومز) از ازدست دادن خانه اشان جلوگیری کند زیرا پدر خانواده شغل اش را از دست داده و در صورت عدم پرداخت اقساط خانه به بانک خانه اشان به تصرف بانک می افتد و مادرشان نیز مجبور است با وجود این شرایط سخت کار کند…

دکتر "ریک مارشال" به همراه دستیارش و شخصی دیگر ، در آخرین سفر خود به درون گرداب زمانی کشیده می شود. در این دنیا آنها با مردی به نام "چاکا" آشنا می شوند که تنها متحد آنها در دنیایی پر از دایناسورها و موجودات شگفت انگیز دیگر است...

سری اسپین آف از "داستان ترسناک آمریکایی"...

موضوع کلی سریال هانا مونتانا به این ترتیب است که دیگران از شخصیت دوم او خبر ندارند و او را به شخصیت مایلی سایرس ، دختری معمولی می شناسند و خبر از این ندارند که او یکی از بزرگترین خوانندگان نسل جوان است و فقط خانواده اش و دو نفر از نزدیک ترین دوستانش یعنی لیلی و آلیور از این موضوع آگاهند. همچنین یکی از مسائلی که این سریال را زیبا و طنز آمیز می کند این است که مایلی برای اینکه دیگران از شخصیت اصلی او مطلع نشوند مجبور است تا با تغییر قیافه کنسرت هایش را اجرا کند و یا به مراسم های خوانندگان دیگر برود...

این سریال ماجرای زندگی دو برادر است که در کودکی طی حادثه وحشتناکی مادر خود را از دست داده و پدرشان را هم گم کرده اند. حالا که به دو جوان رعنای معاصر تبدیل شده اند و شهر به شهر دنبال پدرشان می گردند. آن دو در مسیرشان مرتب با حوادث فراواقعی روبرو می شوند که هیچ توضیح علمی ندارند. این دو باید بر تمام دشمنان – اعم از ارواح و اجنه و شیاطین و قاتلان روانی و دیوانه های گوش به فرمان اهریمن – فائق آیند و خیر و سلامت و نیکی را حفظ نمایند...