«جری» و «ریچل» دو فرد غریبه‌اند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیده‌اند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانواده‌شان، آن‌ها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است.

دیل دانتون یک انسان تنبلی است که رفیقی همانند خود به نام سال سیلور دارد ، علت رفاقت این دو نفر معاملات حشیش می باشد . دیل شاهد قتلی است که به سلطان مواد مخدر شهر و یک پلیس فاسد مربوط می باشد …

«کریستین» وقتی از سر کار باز می گردد متوجه می شود پسرش گم شده است. ماه ها تلاش بی وقفه ی کریستین برایپیدا کردن فرزندش به نتیجه ای نمی رسد چرا که پلیس لس انجلس ان چنان که باید به وظیفه خود عمل نمی کند. پس از مدت ها جست و جو پلیس پسر کریستین را به او باز می گرداند. ولی کریستین نمی تواند باور کند که این پسر واقعی او باشد، او فکر می کند پلیس بچه ای عوضی به او برگردانده و در این میان هیچ کس حرف های کریستین را باور ندارد و به او کمک نمی کند.

پدر اسکات تصمیم میگیرد که به کمک یک دوست، زیر زمین خانه ی خود را تبدیل به کلاب کند ، تا از این راه پول هزینه ی تحصیلی دخترش را تا قبل از اتمام تابستان تامین کند. کار آن ها غیر قانـونی می باشد و …