« فرانک جیمز » ( فاندا ) در خیال گرفتن انتقام قتل ناجوانمردانه‏ ى برادرش ، « جسى » است که دست از یاغى گرى کشیده بود...

کابوى خانه به دوش ، « دمپسى » ( داگلاس ) ، مى ‏کوشد تا خود را از سیم‏ هاى خاردارى که دشت‏ هاى دل باز غرب را محصور مى‏ کند ، دور نگه دارد . او با جوانى به نام « جف » ( کامبل ) آشنا مى ‏شود و خیلى زود آن دو به استخدام زن مزرعه‏ دار قدرتمندى به نام « رید » ( کرین ) درمى ‏آیند ...

وایومینگ، سال 1880. گاوچران مستی، فا//حشه ای را زخمی می کند. «داگت» (هاکمن)، کلانتر مستبد شهر، گاوچران و دوستش را بدون مجازات رها می کند. زن و چند تن از همکارانش هزار دلار جمع می کنند تا به عنوان جایزه به کسانی بدهند که بتوانند آن دو را مجازات کنند. «اسکوفیلد کید» جوان (وولوت) نیز سراغ «ویلیام مانی» (ایست وود)، خلافکار سابق می رود تا بتواند با کمک هم جایزه را به دست بیاورند...

هفت تیرکش کهنه کاری به نام »کول تورنتن« (وین)، با کمک دوست قدیمی اش کلانتری الکلی به نام »هارا« (میچم)، به مقابله با سلطان گله داری، »بارت جیسن« (آسنر) و هفت تیرکش های تحت فرمانش برمی آید...

دو جایزه بگیر حرفه ای، »بیگانه« (ایست وود) و »سرهنگ داگلاس مورتیمر« (وان کلیف)، در یک مبارزه ی شخصی به یک همدلی عمیق می رسند: کشتن گروهی به سرکردگی »ایندیو« (ولونته) که خواهر »داگلاس« (دکستر) را سال ها پیش کشته است...

سه جوینده‏ ى طلا راهى کوه‏هاى سى ‏یرا مادره‏ ى مکزیک مى‏ شوند و پس از گذراندن موانع طبیعى و خطر راهزنان ، حرص و تفرقه ثروت‏شان را بر باد مى‏ دهد ...

»جیل مک بین« (کاردیناله) که گذشته ی مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز می گردد، متوجه می شود همه کشته شده اند. او به تنهایی در مزرعه ی خانوادگی می ماند و پس از چندی با دو ششلول بند مرموز به نام های »هارمونیکا« (برانسن) و »شاین« (روباردز) آشنا می شود…

«فرانک ت. هاپکینز» (مورتنسن)، افسر سواره نظام امریکا، در ملاقاتی در نیویورک، با «عزیز» (الکسی - مال) آشنا می شود که یکی از دستیاران «شیخ ریاض» (شریف)، عربی ثروتمند است. «شیخ» صحبت قابلیت های «هاپکینز» را شنیده و مایل است که او در «اقیانوس آتش» - مسابقه ی اسب دوانی سالانه ای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق می پیمایند - شرکت کند...

دلیجانى که از خطه‏اى در معرض خطر حمله‏ ى سرخ‏پوستان مى ‏گذرد ، مکان تقابل شخصیت‏هایى متضاد مى ‏شود و از جمله رابطه‏ اى نجات‏بخش را میان « رینگوکید » ( وین ) و « دالاس » ( ترور ) پاکدل به بار مى‏ آورد.

یک برده با کمک مربی اش از بند رها می شود و با کمک و تعلیم های او تبدیل به یک جایزه بگیر می شود. جانگو برای آزادی همسرش از دست یک مزرعه دار بی رحم اهل می سی سی پی راهی سفر می شود اما...