یک کمدی راجع به زندگی مارتین توپر که به تازگی طلاق گرفته و با پسر نوجوان خود زندگی می‌کند و البته هنوز با همسر سابقش رابطه‌ی دوستانه دارد. او سعی می‌کند با زن‌های مختلف قرار عاشقانه بگذارد غافل از اینکه هیچ چیز از آداب روابط و قرارهای عاشقانه نمی‌داند...

داستان‌های نیم ساعته با پس‌ زمینه‌ی ترسناک، جادوی سیاه، علمی تخیلی و .... بر اساس کمیک بوک ای‌سی دهه‌ی 1950...

Tom Chadwick سی ساله که در زندگی و عشق تا به حال با بد اقبالی دست به گریبان بوده، اخیراً شغل و دوست دختر خود را از دست داده و احساس نامطمئنی درباره هویت خود دارد. اما زمانی که صندوق رازآلودی از عمه ی خود که تا به حال او را ندیده به ارث می برد، به تحقیق کردن درباره تبار و شجره ی خانوادگی خود می پردازد و با ماجراهای غیر عادی و شخصیت های کشف نشده ای برخورد می کند که حس کنجکاوی او را درباره ی اینکه واقعا او و خانواده اش چه جایگاهی دارند، قوی تر می کند...

داستان این سریال بر محوریت شخصی به نام "لوئی" است که با همسر خود "کیم" که یک پرستار تمام وقت است و یک دختر 4 ساله، در خانه‌ ای زندگی می‌کند...

اندی میلمن یه بازیگر جاه طلب هستش که با وجود یه کارگزار بی مصرف افت شدیدی توی بازیگری داشته ولی تمام تلاششو میکنه تا این شکستها و خجالتها را جبران کنه و به دوران اوجش برسه...

جریان مربوط به مردیست که سالها پیش ورزشکار بوده و پس از سالها دوری از شهر مادری اش دوباره به آنجا برگشته تا در دبیرستانی که در آن درس خوانده به مربیگری ورزشی بپردازد...

سـریال Serangoon Road ، سریالی کارآگاهی در برابر شلوغی های پشت پرده در سال 1960 در سنگاپور است...

یک زن خود مخرب که یک بیماری معنوی دارد تصمیم می گیرد روشنفکرانه زندگی کند که این تصمیم باعث ایجاد تلفاتی در کار و زندگی اش می شود.

داستان سریال در مورد مردی به نام جاناتان ایمز هست که یه نویسنده است که تا به حال تنها یه کتاب نوشته وضع مالی خوبی نداره و مشغول فروش ماریجوآنا هم هست البته خودش هم شدیدا به ماریجوانا اعتیاد داره و هم الکلیه . در ابتدای داستان می بینیم که دوست دختر ایمز اونو ترک می کنه و همه وسایل خونه رو با خودش می بره و براش تنها کتاب ها و لپ تابش می مونه ایمز که عاشق کتابهای پلیسی هستش در یه سایت شروع می کنه رزومه کاری خودش رو به عنوان کارآگاه خصوصی می نویسه و این شروع اتفاقاته حالا مردم بهش زنگ می زنن و مشکلاتشون رو بهش میگن ...

سریال" عشق بزرگ" از سه خانه در جوار یک دیگر شروع می شود، در هر یک از این خانه ها زنی خانه دار با تعدادی بچه با سنین مختلف زندگی می کنند. "بیل هنریکسون" صاحب فروشگاهای زنجیره ای لوازم ساختمانی، تنها مردی است که به این سه خانه رفت آمد دارد ، با این تفاوت که برای ورود به این خانه ها ، همیشه از یک در و یک خانه استفاده می کند، و برای ورود به دو خانه دیگر از حیاط پشتی خانه ها که به هم متصل است بهره می برد.